در یکی از مقالاتی که در شبکههای مجازی وابسته به تشکیلات بهائیت منتشر شد؛ کارشناس بهائی در پاسخ به اینکه چرا معتقديد هرکس به حسینعلیبهاء ايمان نياورد، گمراه است؟، افزود: هرکه از مسير هدایت به دور باشد اهل ضلال است. وی همچنین با ذکر برخی آیات جهاد با کفار در اسلام، سعی بر آن داشت تا توپ را در زمین اسلام بیندازد و اینگونه به مخاطب القاء کند که بهائیان، تنها با گمراه دانستن غیرخود، به دگراندیشان، لطف نیز کردهاند.
این اظهارات در حالیست که پیشوایان بهائی در خصوص برخورد با دگراندیشان، دچار دورویی عجیبی شدهاند. از یک سوی با اعتراف به حقانیّت تمامی ادیان، مدعی میشوند که مسیر رستگاری بشر منحصر در پیروی از دینی خاص نیست (عباس افندی، خطابات مبارکه، ص 99) و از سویی دیگر مخالفین خود را کافر، گمراه، حیوان و حرامزاده خطاب میکنند.(اشراق خاوری، مائده آسمانی، ص 335)
حال که اسلام، بر خلاف دو رنگی و نیرنگ بهائیت، با صداقت کامل انسانها را نسبت به نوع عملکردشان، به دو دستهی خیر و شرّ تقسیم میکند و همانگونه که آیین حقیقی را اسلام برمیشمارد (قرآن کریم، آلعمران/85)، مسلمانان را به برخورد مسالمتآمیز با پیروان سایر ادیان توصیه میدارد.(قرآن کریم، ممتحنه/8)
در جائی دیگر در یک مقاله که در شبکههای مجازی وابسته به تشکیلات بهائیت به انتشار درآمده ، موضوعی با این عنوان که «چرا معتقديد هرکس به بهاءالله ايمان نياورد، از گمراهان است؟»، مورد بررسی قرار گرفته است . نویسندهی بهائی این مقاله، در مقام پاسخ به اینکه چرا بهائیان غیر خود را گمراه میدانند، مدعی شد: «از آنجايی که بالاترين ثمره خلقت هدايت الهی و قدم نهادن در مسير کمالات روحانی است، هرکه از اين مسير به دور باشد، رَه گم کرده (اهل ضلال) است، چنين ديدگاهی نسبت به مؤمن و غيرمؤمن در همه اديان به گونهای بسيار سختگيرانهتر وجود دارد».[1]
نویسندهی بهائی در ادامهی این مقاله، از پاسخ به چرایی این اعتقاد بهائیان طفره رفته و سعی بر آن داشت تا با ذکر برخی آیات جهاد (با کفار در اسلام)، توپ را در زمین اسلام بیندازد و اینگونه به مخاطب القاء کند که بهائیان، تنها با گمراه دانستن غیرخود، به دگراندیشان لطف نیز کردهاند.
اما حقیقت آنست که مسلک بهائیت در برخورد با مخالفین خویش، دچار دورویی و تناقضات معناداری شده است. در ادامه به ذکر دو نگرش پیشوایان بهائیت، نسبت به برخورد با مخالفینشان خواهیم پرداخت.
دیدگاه اول: پیشوایان مسلک بهائیت، با اعتراف به حقانیّت تمامی ادیان موجود مدعی میشوند که مسیر رستگاری بشر منحصر در پیروی از دینی خاص نیست؛ همچنان که عبدالبهاء میگوید: «فاعلَم إنَّ المَلکوت لیسَ خاصاً بجمیعِه لخُصوصَة، فإنَّکَ یُمکنُ أن تکونَ بهائیاً مُسلماً و بَهائیاً ماسونیاً و بهائیاً مسیحیاً و بهائیاً یَهودیاً [2]؛ بدان به درستی که سعادت، مختص یک جمعیت و دین خاص نیست، پس اشکالی ندارد که تو بهائی و مسلمان، یا بهائی و ماسونی، یا بهائی و مسیحی باشی و یا بهائی و یهودی باشی». رهبران بهائی با تأکید بر چنین دیدگاهی مدعی میشوند که سعادت و رستگاری، مخصوص یک دین نیست و همهی ادیان موجب سعادت و ترقی انسانند.
دیدگاه دوم: پیشوایان بهائیت، بر خلاف دیدگاه بالا، نگرشی متفاوت در خصوص دگراندیشان از سوی خود، به نمایش گزاردهاند. همچنان که پیامبرخواندهی این مسلک، گذشته از گمراه خواندن مخالفین خود، حتی ذکر انسانیت را نیز بر آنان، خطا میپندارد: «برای اثبات مظهر احدیة الیوم (از امروز) هر نفسی بر اَحدی از معرضین (مخالفین) من، اَعلاهم أو ادناهم (بزرگ و کوچکشان)، ذکر انسانیت نماید (انسان خطابشان کند)، از جمیع فیوضات رحمانی محروم است، تا چه رسد که بخواهد از برای آن نفوس (مخالفین بهاء)، رتبه و مقام نماید».[3] او همچنین در زمینهی دوری از مخالفین خود به پیروانش توصیه میدارد: «هر امری به قدر رأس شعری (سر مویی) فساد و نزاع و جدال یا حزن نفسی از او ادراک شود حزب الله (بهائیان) باید از او احتراز (دوری گزینند)، به مثابه احتراز از رقشاء (همانگونه که از مار اَفعی دوری میکنند)».[4]
جالب است بدانیم کار تا جایی پیش میرود که پیامبرخواندهی بهائیان، ضمن زنازاده خواندن دشمنانش [5]، پیروان خود را به برخورد با مخالفینش تحریک میکند؛ همچنان که میگوید: «أنتُم یا أحِبَاءَالله کُونُوا سَحَابَ الفَضل لِمَن آمَنَ بِاللهِ و آیاتِه و عَذاب المَحتُوم لِمَن کَفَرَ بِاللهِ و أمرِه [6]؛ ای بهائیان! بر مؤمنین به خدا (بهاءالله) و آیاتش (کلام او) ابر رحمت، و بر منکرین و مخالفین، عذاب حتمی باشید».
آری؛ همانگونه که مشاهده نمودیم، رفتار سرکردگان بهائی آکنده از دورویی و نفاق است. آنان از یک سوی راه رسیدن به حقیقت را منحصر به پیروان اعتقادی خاص نمیدانند و از سویی دیگر، غیربهائیان را کافر، گمراه، حیوان و حرامزاده میدانند که باید کشته شوند، خطاب میکنند. به راستی اگر بنابر دیدگاه پیشوایان بهائی، تمامی ادیان در مسیر حق قرار دارند و هدایت مختص به اعتقادی خاص نیست، پس موضعگیری آنان در قبال مخالفینشان، چه توجیهی میتواند داشته باشد!
اما آیین الهی اسلام، بر خلاف دو رنگی و نیرنگ بهائیت، با صداقت کامل انسانها را نسبت به نوع عملکردشان، به دو دستهی خیر و شرّ تقسیم میکند و همانگونه که آیین حقیقی را اسلام برمیشمارد: «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ [آلعمران/85]؛ و هرکه جز اسلام دینی بطلبد هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در آخرت از زیانکاران است»؛ مسلمانان را به برخورد مسالمتآمیز با پیروان سایر ادیان توصیه میدارد: «لَّا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ [ممتحنه/8] خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهی نمیکند؛ چرا که خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد».
پینوشت:
[1]. به نقل از کانالهای تلگرامی وابسته به تشکیلات بهائیت.
[2]. عباس افندی، خطابات مبارکه، مصر: 1921 م، ص 99.
[3]. حسینعلی نوری، بدیع (در جواب اسئله قاضی)، چاپ سنگی از روی نسخهی خطی، کاتب: حرف الزاء، ربیع الاول، ص 140.
[4]. عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، ج 4، ص 18.
[5]. همان، ج 4، ص 355.
[6]. حسینعلی نوری، مجموعه الواح مبارکه، بیجا: بینا، بیتا، ص 216.